پس از استماع اخبار که خبر مهمی نداشت، به خانه آمدم. در پائین شهر، باران میبارید ودر شمال، برف. بچهها در خانه نبودند. پاسداران آنها را آوردند. شامآنها مهمان بودند و من شام شیر خوردم. فیلمی از جبهه هویزه و سوسنگرد درتلویزیون میدادند، تماشا کردم؛ خیلی باحال بود.حالات جالب اسلامینیروهای پاسدار را نشان میداد.